یک و نیم قرن بعد از جنگ داخلی آمریکا و لغو برده داری و پنجاه سال بعد از جنبش حقوق مدنی در آمریکا، در کشوری که بنیانگذارانش زمینداران برده دار بودند، در کشوری که سیاه و سفید معنای خوشبختی و بدبختی بود، جایی که یک سیاه با احشام یک مزرعه تفاوتی نداشت، امروز فرزند یک سیاهپوست مسلمان کنیایی با نام عجیب و غریب «باراک حسین اوباما» (Barack Hussein Obama) که حتی ریشه اش در آن خاک به اندازه سن خودش هم نیست توسط همان مردمی که هم نوعانش را به بردگی کشیده بودند بعنوان رییس جمهور بزرگترین قدرت دنیا انتخاب شد. در زمانی که همان قدرت در دو کشور مسلمان مشغول جنگیدن است.
آیا کشور دیگری را در این دنیا سراغ دارید که تصور چنین امری در ذهن ممکن باشد؟ عملی بودنش بجای خود!
دوست عزیز ضد امپریالیست، ضد آمریکایی، ضد سرمایه داری و مدافع تمام محرومان عالم که فکر میکنی راه حل همه مشکلات را در جیب بغل داری، نگاه کن ببین چطور آن مردم قدم به قدم در راه ترقی پیش میروند و ما با این همه ادعای آسمانی در نژاد پرستی و مذهب و تعصب دست و پا میزنیم و همچنان به رای دادن به کسانی که منتظر ظهور امام دوازدهم هستند و اولین اولویت حکومتشان برپا بودن علم اسلام است ادامه میدهیم.
آیا میشود یک روز این رویای آمریکایی در ایران من هم جاری بشود؟
پینوشت: چند صباحی طول خواهد کشید تا بفهمیم امروز چه اتفاقی افتاد!
مرتبط: نوشته ورتیگونه عزیز در همین رابطه
8 دیدگاه
Comments feed for this article
نوامبر 5, 2008 در 10:40 ق.ظ.
ورتیگونه
تحقق رویای مارتین لوترکینگ/مارتین لوترکینگ به خاطر رویایش کشته شد اما امروز در کشور ما جوری رفتار میشه که انگار تنها و تنها راه نجات شرکت در نمایش انتخابات منتظران ظهور و انتخاب یکی از اونها هستش. نه که ما ایرانیان از همهی دنیا در دموکراسی و دموکراتمآبی پیشروتریم، حتی در مورد لوترکینگ هم قضاوت میکنیم و رفتارش رو تندروی تلقی میکنیم. هر رفتاری که ممکن باشه کمی (فقط کمی) کلاه ما رو تکون بده تندروی هست و میانهروی یعنی دودستی چسبیدن به کلاه خودمون. داداش تو چیکار داری به این حرفا، تو کلاه خودتو محکم بچسب (توصیه در ظاهر مشفقانهای که در ایران به امثال من و تو زیاد میشه)
نوامبر 5, 2008 در 11:42 ق.ظ.
آیا هرزگی ِ خاک، جایی برای رویای ما باقی خواهد گذاشت؟ « Philosophical Vertigo of a Maniac
[…] جدید دوست نازنینم اهر «رویای آمریکایی، رویای ایرانی» را میخوانم، […]
نوامبر 5, 2008 در 3:25 ب.ظ.
ناباور
اهرجان خوشحالم که برگشتی. خوش خبر هم برگشتی.
امیدوارم ریشه همه تعصبات و نژادپرستی و دینپرستی و… خشک شود. باید پیشرفت کنیم. کمکم دارد دیر میشود…
با احترام
نوامبر 5, 2008 در 6:39 ب.ظ.
کودن با استعداد
این بزرگترین نقطه قوت لیبرال دموکراسی است: توانایی بی نظیری در اصلاح خودش. آنها در طی ۴۰ سال از تفکیک نژادی در اماکن عمومی به انتخاب رییس جمهور سیاه پوست رسیدند و ما بعد از ۳۰ سال هنوز اگر در روزنامه ای بگوییم امام خمینی گفته بود روحانیون به قدرت وارد نخواهند شد٬ خونمان مباه است.
نوامبر 5, 2008 در 8:38 ب.ظ.
آزاده
خوشحالم از دوباره دیدنت. رویاهای بزرگ به آدمهای بزرگ تعلق دارند و ما هنوز انقدر بزرگ نشدیم. متاسفم و امیدوارم که این نشانه ها کمکمون کنه برای بزرگ شدن.
نوامبر 8, 2008 در 8:38 ب.ظ.
يكي
دوست عزيز
سوالي دارم! اين انتخابه مردم بود؟! همان مردم؟!
اشاره به اين: «همان مردمی که هم نوعانش را به بردگی کشیده بودند بعنوان رییس جمهور بزرگترین قدرت دنیا انتخاب شد.»
توصيه: آمريكايي پرست نباشيد! متوهمان آمريكايي!
و از همه مهمتر به هر انتخابي سطحي نگاه نكنيد. گول تبليقات رو نخوريد( خيلي عذر ميخوام هرآدمي توي ايران حداقل اينو از اين انتخابات ميدونه كه پول پول و پول كه انتخاب ميكنه.). ذكر اين ركن اساسي از شما نميدونم احتمالا بايد بعيد باشه.
حالا اين روياي زيبا كه به نظرم اصلا آمريكايي نيست! (شايد ديني و انساني باشد) همچون شما آرزويي براي ايران خواهم داشت اما روياي زيبا!
كلام آخر:
شما ايراني نيستيد فقط زبانتان فارسيست ادعاي دلسوزي براي ايران را داريد. ايران و ايراني به امثال شما و تفكراتتون نياز ندارد. ايراني آگاه باش.
نوامبر 9, 2008 در 4:28 ب.ظ.
آرش
1. با نظر تو، کودن با استعداد و آزاده موافقم. مخصوصا تأکید می کنم که حرف آزاده متأسفانه کاملا درسته.
2. در مورد کامنت «یکی» موافقم که تبلیغات بسیار مهمه ولی آیا در کشوری که هنوز نژادپرست مونده باشه میشه به وسیلۀ تبلیغات یک سیاه پوست رو به عالی ترین مقام کشور رسوند؟ این نشون میده که مبانی تفکر ملت آمریکا عوض شده و این همون حرف «کودن بااستعداد» رو به ذهن متبادر می کنه (که البته بازگویی نظر دکتر محسن سازگارا بود)
3. سه نکتۀ ظریف رو هم به «یکی» تذکر بدم: الف. سرکار تعیین می کنی که رویای آمریکایی «دینی و انسانیه» و نه آمریکایی؟ ب. سرکار تعیین می کنی که کی ایرانیه و کی غیرایرانی؟ ج. «تبلیقات» نه دوست محترم، «تبلیغات»!
فوریه 3, 2009 در 6:43 ب.ظ.
يكي
متاسفانه متوجه منظور بنده نشديد. دچار بيماري غلط يابي بوديد.